روز نوشته‌های من

می‌گن نباید درباره برنامه‌ها و اهدافت با کسی حرف بزنی...
به چند دلیل؛
1. وقتی اهدافت رو به کسی می‌گی، ذهنت ناخودآگاه احساس می‌کنه بهش رسیدی... و دیگه تلاش نمی‌کنه برای رسیدن به هدف!
2. بعضی از آدما، نمیتونن پیشرفتت رو ببینن و با بخل و حسادت، سنگ میندازن جلوی پات. یا حرفایی می‌زنن که ناامید بشی.
3. بعضی از آدما کلا منفی هستن... کلا همیشه آیه یاس می‌خونن... اینقد منفی‌بافی می‌کنن که ته دلت رو خالی می‌کنن. نه این‌که حسود باشن... فقط ضعیف هستن و منفی.

واسه همین (اغلب) بهتره در مورد برنامه‌ها و کارایی که انجام می‌دیم به کسی چیزی نگیم...

اما با همه اینا، آدما نیاز دارن با یکی حرف بزنن... اتفاقایی که می‌افته رو تعریف کنن... اگه خدای نکرده ناراحت شدن، با یکی درد و دل کنن... و کلا آدما یه گوش شنوا می‌خوان...

می‌خواستم برم توئیتر... ولی دیدم اونجا محدودیت کاراکتر داره! منم یه وقتایی حرفام زیاد میشه!
واسه همین فکر کردم شاید وبلاگ بهتر باشه...

من اینجا می‌گم حرفامو... چون کسی اینجا نیس! و اگه هم باشه منو نمی‌شناسه.

اینجا ممکنه درباره هرچیزی بنویسم... همونطور که در طول روز ممکنه درباره هرچیزی حرف بزنیم.

"دفتر 366 برگ" گوش شنواییه که من حرفامو بهش میگم...